Tuesday, August 20, 2013

ولخرچی حافظ

حافظ
 اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 شاعر بی نام
 اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
 به خال هندویش بخشم دو صد قند و دو خرما را

 صائب تبریزی
 اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
 نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را

 شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

یک شاعر با شعور
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
 خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ما ها را

یک شاعر دیگر
 چنان بخشیده حافظ جان! سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون کسی پس گیرد آنها را
از آن پس بر سر پاسخ به این ولخرچی حافظ
میان شاعران بنگر فغان و جیغ و دعوا را
وجود او معمایی است پر افسانه و افسون ببین!
خود با چنین بخشش معما در معما را

No comments:

Post a Comment